After dark:> pt:1
Pt:1
Jk:+
A/t:-
After dark
A/t:
دوست داشتن عیب نیست..
فقط مسخرس
میدونی چرا
تا اینکه عاشقش میشی
نسبت بهت سرد میشن
اما وقتی ازش متنفر باشی
عاشقتن..
جالبه نه؟
من همیشه اخر راه اون کسی عاشقشم با چتر خیس منتظرشم
اما وقتی که به اخر راه برسه..
میبینم که دیگه نمیخواد درمان قلب بیمارش باشم:))
همینطوری داشتم تو دفتری که از ته دلم حرفای دلمو میگفتم مینوشتم اون دفتر تموم وجود من بود
خب من ا.ت عم چند روز پیش وارد ۱۵ سالگی شدم و خانوادگی یک گرگینه ایم..شخصیت دارکم باعث میشه همه بهم بگن هرزه جالبه دختری که همیشه رک حرف میزنه مهم نیست که حرفش طرف مقابلشو ناراحت کرده یا کلن میخواد صمیمی حرف بزنه فوش میده یا کم حرفه و تو فکره بهش میگن هرزه..
(ننه ی ا.ت:/ م.ا بابای ا.ت ب.ا)
م.ا:دخترم
ا.ت:هوم
م.ا: امشب به مهمونی دعوتیم
ا.ت:عام یعن....
م.ا: اره همه گرگینه هستن اونجا...فقط لباس دارک نبوش اونجا باید رنگی بپوشی
ا.ت: اینو حتا تو خوابتم نمیتونی ببینی
م.ا:میخوای نیای؟
ا.ت: خداروشکر اوکی نمیام
م.ا:سریعتر لباسی که خودت میخوای بپوشی رو انتخاب کن ساعت ۴ هست ساعت ۶ شروع میشه
ا.ت:شت..
...
A.t:
ساعت ۶ بود خب من اصن با لوازم ارایشی مشکل دارم حتا رژ!..
یه ریمل و خط چشم کشیدم
اماده بودم لباسمم که تنم بود(عکس میزارم)
ا.ت:اوما امادم
م.ا:خوبه ماهم مشکی پوشیدیم بخاطر تو
ا.ت:این استایل خیلی بهترم هست تا رنگی
ب.ا:اوکی جر و بحث نکنید بریم تو ماشین
م.ا:بادیگارد ها هم میان ددی؟
ب.ا:اوم سکسی گرل
ا.ت:یکم دیگه ادامه بدید بالا میارم
...
A/t:
خب رسیدیم یه عمارت بود..رفتیم داخل که دیدم دخترایی با ارایش داشتن خودشونو پاره میکردن و لباسای رنگی رنگی
ب.ا:عادی رفتار کن بازم رنگ و روت پرید اگه بخوای همینطوری ادامه بدی رنگارو اصن نگاه نکن بیبی گرل اوکی؟
ا.ت:اوم..آپا جیمین و لیسا کوشن؟
ب.ا:جیمین که با دوستاش میاد..لیسا هم همینطور..(جیمین برادر بزرگتر خانوادس..لیسا خواهر وسطی...ا.ت بچه اخر)
ا.ت:اوکی..امیدوارم ابرومونو نبرن
_____________________________________________________
Finish
شرط ۱۰ لایک
۵ کامنت
Jk:+
A/t:-
After dark
A/t:
دوست داشتن عیب نیست..
فقط مسخرس
میدونی چرا
تا اینکه عاشقش میشی
نسبت بهت سرد میشن
اما وقتی ازش متنفر باشی
عاشقتن..
جالبه نه؟
من همیشه اخر راه اون کسی عاشقشم با چتر خیس منتظرشم
اما وقتی که به اخر راه برسه..
میبینم که دیگه نمیخواد درمان قلب بیمارش باشم:))
همینطوری داشتم تو دفتری که از ته دلم حرفای دلمو میگفتم مینوشتم اون دفتر تموم وجود من بود
خب من ا.ت عم چند روز پیش وارد ۱۵ سالگی شدم و خانوادگی یک گرگینه ایم..شخصیت دارکم باعث میشه همه بهم بگن هرزه جالبه دختری که همیشه رک حرف میزنه مهم نیست که حرفش طرف مقابلشو ناراحت کرده یا کلن میخواد صمیمی حرف بزنه فوش میده یا کم حرفه و تو فکره بهش میگن هرزه..
(ننه ی ا.ت:/ م.ا بابای ا.ت ب.ا)
م.ا:دخترم
ا.ت:هوم
م.ا: امشب به مهمونی دعوتیم
ا.ت:عام یعن....
م.ا: اره همه گرگینه هستن اونجا...فقط لباس دارک نبوش اونجا باید رنگی بپوشی
ا.ت: اینو حتا تو خوابتم نمیتونی ببینی
م.ا:میخوای نیای؟
ا.ت: خداروشکر اوکی نمیام
م.ا:سریعتر لباسی که خودت میخوای بپوشی رو انتخاب کن ساعت ۴ هست ساعت ۶ شروع میشه
ا.ت:شت..
...
A.t:
ساعت ۶ بود خب من اصن با لوازم ارایشی مشکل دارم حتا رژ!..
یه ریمل و خط چشم کشیدم
اماده بودم لباسمم که تنم بود(عکس میزارم)
ا.ت:اوما امادم
م.ا:خوبه ماهم مشکی پوشیدیم بخاطر تو
ا.ت:این استایل خیلی بهترم هست تا رنگی
ب.ا:اوکی جر و بحث نکنید بریم تو ماشین
م.ا:بادیگارد ها هم میان ددی؟
ب.ا:اوم سکسی گرل
ا.ت:یکم دیگه ادامه بدید بالا میارم
...
A/t:
خب رسیدیم یه عمارت بود..رفتیم داخل که دیدم دخترایی با ارایش داشتن خودشونو پاره میکردن و لباسای رنگی رنگی
ب.ا:عادی رفتار کن بازم رنگ و روت پرید اگه بخوای همینطوری ادامه بدی رنگارو اصن نگاه نکن بیبی گرل اوکی؟
ا.ت:اوم..آپا جیمین و لیسا کوشن؟
ب.ا:جیمین که با دوستاش میاد..لیسا هم همینطور..(جیمین برادر بزرگتر خانوادس..لیسا خواهر وسطی...ا.ت بچه اخر)
ا.ت:اوکی..امیدوارم ابرومونو نبرن
_____________________________________________________
Finish
شرط ۱۰ لایک
۵ کامنت
۱۱.۰k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱